روز ارتباطات و تجربه‌های خواندنی از 159 دوست جدید

داستان از اینجا شروع شد؛ 19 فروردین‌ماه بود که نیما شفیع‌زاده بهم پیام داد و گفت تصمیم داره با همراهی یه تعداد محدودی از دوستان و فعالین اکوسیستمی یه محتوایی رو به مناسبت “روز ارتباطات و روابط‌ عمومی” در قالب یک نوشته تو ویرگول و بعد یه پست لینکدینی تولید و منتشر کنند. و من رو دعوت کرد تا عضوی از این جمع باشم.

قرار شد متنی با موضوع ارتباطات آماده کنم و تا قبل از 26 فروردین براش بفرستم. اون موقع فکر نمی‌کردم انقدر قراره نتیجه کار هیجان‌انگیز بشه. قرار شد فکر کنم و درصورت موافقتم متن رو براش ارسال کنم.

نیما شفیع‌زاده رو از کجا می‌شناسم؟

نیما رو از گروه بازاریابان محتوایی می‌شناختم. ایشون نویسنده کتاب “اصول تولید محتوای متنی” هستن و چند وقت پیش معرفی کتابشون رو نوشته بودم. به عنوان یکی از فعالان حوزه محتوا به نظرم زحمات زیادی می‌کشند و می‌شه ازشون یاد گرفت.

حالا از ارتباطات چی بنویسم؟

بعد از سوالات سخت چی بپزم و چی بپوشم، الان برای من سخت‌ترین سوال این بود: چی بنویسم؟

از وقتی 13 یا 14 سالم بود به واسطه بودن در کانون و انجمن و فضای کاری دوستان زیادی داشتم. تو ارتباط برقرارکردن معمولا راحتم و انرژیم رو از آدما و دوستای خوبم می‌گیرم، نمی‌دونم چطور الان که صحبت از نوشتن درمورد ارتباطات شد، انقدر نوشتن ازش برام سخته، شاید چون قرار بود به عنوان یه تجربه از این چندسال زندگیم بین آدم‌ها و ارتباطاتم باشه!

چند روزی فکر کردم و متن‌هایی رو نوشتم، از زوایای مختفی به بحث ارتباطات نگاه کردم. برام جالب بود که چقدر این موضوع گسترده‌اس و می‌تونه به شاخه‌های دیگه مثل روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، خودشناسی، خداشناسی و توسعه فردی … مرتبط بشه.

متن نهایی بلاخره بعد از چند روز بالا و پایین کردن کلمات و جمله‌ها آماده شد و پنجشنبه 24 فروردین برای آقای شفیع‌زاده فرستادم.

سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه، در آستانه روز ارتباطات و روابط عمومی

دقیقا یکماه گذشت. وقتی پیام‌های تلگرام رو می‌خوندم، رسیدم به پیام نیما. از دیدن عکس خودم، متن نهایی و نتیجۀ کار خیلی ذوق‌ کردم. واقعا برای آماده‌سازی و اجرای این ایده بسیار زحمت کشیده شده بود و این نشونه تلاش یه تیم عالی و درجه‌یک بود.

فریبا معظمی از ارتباط گفته
تجریه شخصی من با موضوع ارتباطات

دیشب متن کوتاهی رو برای تشکر از آقای شفیع‌زاده رو لینکدین نوشتم و الان هم اینجا و با این پست خواستم 27 اردیبهشت 1402 به عنوان یه روز خاص برای من، روی سایت شخصیم ثبت بشه.

شاید جمع‌آوری این تجربه‌ها بهونه‌ای باشه برای جرقه‌زدن گوشۀ ذهن‌تون و شما هم بخواهید در هر جایگاهی که هستید قدمی بردارید تا بتونیم کنار همدیگه دنیای بهتری رو بسازیم. اینجا می‌تونید نوشتۀ تمام این 160 نفر رو بخونید. من چندتاشو انتخاب کردم و در ادامه می‌ذارم.

فاطمه مدیحی
فاطمه از ارتباطات گفته
نازیلا صادقی
نازیلا از ارتباطات گفته

کلام پایانی

خوشحال می‌شم شما هم به این جمع 160 نفری بپیوندید و به این مناسبت چندخطی تجربه خودتون رو برای ارتباط برام کامنت بذارید. قطعا نکات خوبی برای من و بقیه دوستان خواهد داشت که ازشون یاد بگیریم.

مشاهده بیشتر

28 دیدگاه

    1. مرسی از شما ❤. کاش می‌گفتید کدوم پاراگراف که من اصلاح کنم. کلا تو این مورد ضعف دارم و این اتفاق گاهی اوقات تو نوشته‌هام میفته. البته سعی می‌کنم اکثر مقاله‌ها رسمی باشه که گرفتار نشم زیاد . اینجا تو یادداشت شخصی دوست دارم خودمونی و محاوره بنویسم 😁

      1. سلام سلام
        اول بگم که نمی‌دونم چرا انقدر با قسمت دیدگاه سایتتون به مشکل می‌خورم😅 نمی‌تونم قسمت مجزای دیدگاه رو پیدا کنم، یعنی اصلا اجازه نمی‌ده و مدام پیامای بقیه رو ریپلای می‌کنه، منم مجبور می‌شم حداقل پیام خودتون رو ریپلای کنم
        و اما یه تبریک بزرگ😍
        چه ایده‌ی بکری بوده و چه خوب که شما هم عضوی از اجرای این ایده بودید
        موفق باشید

        1. اشکالی نداره البته. ولی خب اگر موقع اسکرول کردن دستت به کلید پاسخ نخوره و بیای پایین می‌تونی تو کادر به صورت مجزا کامنت رو ثبت کنی.
          ممنونم ازت، بله درسته ایده خوبی بود واقعا 👌❤

  1. سلام فریبا جون ممنونم بابت اشتراک‌گذاری.

    من همیشه برای دلسوزی کردن، کمک کردن و دست دیگران رو گرفتن آماده‌ام اما گاهی بیش از اندازه هستم.

    بیشتر مواقع در زندگی با دلم پیش می‌رم تا با عقلم. احساسم بر عقلم چیرگی داره.
    می‌دونم که هر دو باید در کنار هم باشه تا آدم متعادلی باشم. اما معمولا نمی‌تونم تعادل رو برقرار کنم.
    با این روش خیلی ضربه می‌خورم ولی ته ته وجودم انگار از کاری که کردم راضیم. انگار از این که از فرصت مهربانی کردن، گذشت کردن و دست‌گیری کردن از اطرافیان استفاده‌ کردم راضیم. همیشه حس می‌کنم شاید فرصت دیگه‌ای نباشه.
    ممنونم🌺

    1. مرسی از شما که خوندی و برام گفتی از تجربه‌ات. قبول دارم، خودم منم این تعادل برقرارکردن برام سخته. قدیما این دُز مهربونی کردنم خیلی خیلی بالا بود و چون حالم با مهربونی خوب بود می‌گفتم این مسیر و تصمیم درسته. بعدها دیدم دارم خودمو یه جاهایی نادیده می‌گیرم برا همین متعادل‌تر شدم ولی خب همیشه نمی‌شه عقل برا احساس پیروز بشه، و باید به حرف دل گوش بدیم. کاش بشه تعادل برقرار کرد، جوری که هم خودمون آسیب نبینیم، هم به دیگران کمک بشه.

  2. سلام
    نوشته‌‌ات رو خوندم فریبای عزیز

    نوشته جالبی بود و به خصوص عکس اصلی که برای پستت انتخاب کردی هم برام جالب بود. یه تعداد خانم در یک قاب.

    اگر بخوام بگم و به ویژه از ارتباطات حس خوبی دارم و هر روز در تلاش به طرق مختلف در این مورد قدمی بردارم.
    چه خوب که از طریق آقای شفیع‌زاده به این فکر و ایده در مورد نوشتن رسیدی.
    البته به نظرم ارتباط در کل به شکل خوب و مؤثره که دو طرفه باش. حالا این ارتباط هر تعداد و به هر شکلی که ایجاد می‌شه یا ادامه‌دار میشه یا از ی نقطه‌ای به بعد دیگه شکل نمی‌گیره.
    موفق باشی.

    1. ممنون از محببت فرزانه‌جان، همه آنچه دیدی زحمات نیما شفیع‌زاده بود. منم دیدم چه عکسی بهتر از این برای پست. همونو گذاشتم. این همراهی و مشارکت برای من شیرین بود.

      درسته دقیقا با صحبتت برای ارتباط موافقم. مرسی که تجربه‌ات رو با ما درمیون گذاشتی ❤

  3. حرف که از دل برآید
    لاجرم بر دل نشیند
    کلامت چون ساده و خاکی هست خیلی خوب به دل میشینه
    لذت میبرم از خواندن مطالب قشنگت🌷
    موفق باشی دوستم👌

    1. ممنونم آسیه‌جون. خیلی خوشحال شدم پیامت رو دیدم و اینکه مطلب رو خوندی ❤❤

    1. سلام. هم پیچیده، هم عجیب و جذاب. شاید مثل چاقوی دولبه است. بستگی داره چطور تو رابطه رفتار کنیم تا حالمون باهاش خوب باشه.

  4. فریبا جان من تو ارتباطات ضعیف بودم. فقط با بچه ها میتونستم ارتباط بگیرم چون بچه ها ظاهر و باطنسون یکی بود. اما این روزها به واسطه نوشتن احساس میکنم ارتباطاتم بهتر شده و جنس ارتباطم با اطرافیانم هم تغییر کرده و همینکه کلی دوست همفکر و دوست داشتنی تو دنیای نوشتن پیدا کردم و این نوشتن برام مثل دریچه ای رو به جهان ادم های دیگه بوده.
    پستت به دل می نشست. موضوع خوبی بود

    1. درسته دنیای بچه‌ها متفاوته واقعا. خوشحالم که نوشتن مسیر خوبی رو برای ارتباط با دوستان جدید قرار داده. ممنون که خوندی و تجریه‌ات رو گفتی❤🙌

  5. فریبای قشنگی که علاقمند به بازاریابی دیجیتالی چقدر ارتباط رو از قول مادربزرگ قشنگ توصیف کردی.
    ارتباط برای من خیلی پیچیده‌اس،شاید برای همه همین باشه. اما برای من یه نموره سخت‌تر؛ بعلت تجربه‌های دل‌نچسبی که داشتم. کم پیش میاد شروع‌کننده رابطه‌ای باشم. اما چه آغازگر باشم چه نباشم به این راحتی رابطه رو رها نمی‌کنم. حس می‌کنم حتمن خدا خواسته که سر راه هم قرار بگیریم برای همین تا جاییکه بی‌احترامی و بی‌حرمتی نبینم، ادامه میدم.
    در صورت مشاهده رفتار آزاردهنده غیرقابل جبران، بعد از یک دوره چند روزه خودخوری و سرزنش و ملامت خود، رابطه رو رها میکنم و دیگه بهش فکر نمی‌کنم جز با خنده و مرور بی‌لیاقتی طرف.😂

    1. مرسی سپیده‌جان❤. درسته قبول دارم این پیچیدگی رو. ممنون که تجربه‌ات رو برام نوشتی👌😊

  6. ساده و صمیمی و دل نشین بود این مطلب
    خیلی کار جالبی بود
    حس خوبی گرفتم
    ا زمطلب خودت به اندازه باش و دو دوستی که مطالبشونو گلچین کردی
    دوستی که معلولیش نتونست مانعی بشه برای آرزوهاش
    ممنون برای مطالب خیلی خوبی که میذاری
    راستی به زبان محاورره نوشتنت توی مطالب خودمانی قشنگه
    باعث میشه مخاطبایی که ازت مقاله های رسمی خوندن باهات بیشتر ارتباط بگیرن
    دمت گرم دوست خوب من

    1. خیلی ممنون از این همه محبت. راستش خودمم با بعضی نوشته‌ها ارتباط خیلی خوبی گرفتم و اینکه چقدر میشه پیرامون ارتباطات مطلب گفت و شنید. هر کسی با یه دیدگاه و زاویه‌ای به موضوع نگاه کرده بود. اون نکته آخر هم به دلم نشست. خودمم محاوره نوشتن رو بر رسمی نوشتن ترجیح می‌دم. برای همین بخش یادداشت‌های شخصی رو اضافه کردم که گاهی به دور از فضای رسمی مقاله بتونم چندخطی خودمونی بنویسم و با مخاطب ارتباط بگیرم.

    1. مرسی محدثۀ عزیز. بله درسته تجریه قشنگی بود خوندن تجربیات این عزیزان. مرسی که خوندی ❤

  7. چه تجربه‌ی شیرین و خوبی بود. آشنایی با دوستان جدید برای من هیجان‌انگیزه. برای من این جمله که بعد از ۳۰ سالگی نمیتونی دوست پیدا کنی زیر سوال رفته و اتفاقن از اون سال به بعد دوستای زیاد و خوبی پیدا کردم🥰

    1. مرسی زهراجون. دقیقا همینطوره. منم خیلی دوستای مهربونمو بعد از 30سالگی پیدا کردم و چقدر بودنش لذت بخشه مثل وجود تو ❤😍😉

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا